ریاضی خودش اسونه ولی تدریسش بسی مشکل
امروز هم مثل جلسه قبل داشتیم در مورد الگوها صحبت می کردیم و تمریناتش رو حل می کردیم .
ی تمرینی بود ک توش از سود فروش یک کالا سوال طرح کرده بود .
ب این سوال ک رسیدیم انتظار نداشتم ک بچه ها مفهوم سود رو ندونن
ولی وقتی دیدم کلا معنی سوال براشون گنگه در یک حرکت فی البداهه! از دو نفرشون خواستم ک بیان پای تخته و ب صورت نمایشی مفهوم سودفروش یک کالا رو براشون تبیین کنم .
اقا امیر محمد شد مغازه دار ! کوثرخانم شد مشتری ! و منم نقش فروشنده در یک فروشگاه بزرگ رو بر عهده گرفتم !
اقا امیر ب صورت نمایشی اومد با دو هزار تومن پول ازم یک کیک خرید تا ببره در مغازه ی کوچیکی ک در روستا داره بفروشه .کوثر خانم هم تو خونه نشسته بوده ک یهو هوس کیک می کنه و میره مغازه و کیک رو ب مبلغ سه هزار تومن میخره .بعد تموم شدن این دیالوگ ها از بچه ها پرسیدم امیر محمد چقد سود کرد ؟
همه باهم گفتن هزار تومن !!! ب همین سادگی :)