به نام آفریدگار دانایی
امروز روز خاصی در مدرسه بود :)
قرار بود جشن قرآن برای دانش اموزان پایه اول برگزار بشه :)
همه چی مهیا شده بود تا جشن خوب و خاطره انگیزی برا فرشته ها ثبت بشه :)
اعتراف می کنم عاشق ذوق شوق بچه های کلاس اول هستم .
با دیدن نگاه معصومشون احساس قشنگی بهم دست میده .
تصاویری از فرشته های پایه اول که با خوندن شعر و قرآن ب صورت دسته جمعی جشن رو دلنشین کردن :)
روز اولی که رفتم مدرسه فکر کردم که به یکی از مدارس ژاپن اومدم !
مدرسه موکت بندی بود و دانش آموزانا خودشون داشتن با جارودستی به نظافت سالن رسیدگی می کردن ."مدرسه فاقد نیروی خدماتیه "
یاد سیستم آموزشی ژاپن افتادم که از همون اول سعی می کنن دانش آموزان رو مسئولیت پذیر بار بیارن
و نظافت مدرسه و کلاس ها رو کلا بر عهده ی خود دانش آموزان میزارن .
تو این چند روز هم که در زنگ های تفریح همش به تزئین و زیباسازی کلاس مشغول بودم ی زنگ که
اومدم کلاس ،دیدم بچه ها خودشون هم مشغول تمیز کردن کلاس شدن !!با جارو و تی و دستمال و ...
وقتی در رو باز کردم ناخودآگاه خنده ام گرفت و کلی ذوق کردم ::)
منم بهشون کمک کردم تا زودتر کار تمیزکردن تموم بشه و بریم سراغ درسمون :)
تصاویر بچه های گلم وقتی مشغول تمیز کردن کلاس بودن :)
خسته نباشین دانش اموزان مسئولیت پذیرم .
چ کاری سختی بود این بودجه بندی .
بالاخره بعد چن روز تلاش پی در پی بودجه بندی رو نوشتم تموم شد .
امیدوارم هیچ وقت از این زمانبندی عقب نمونه کلاسم !
ریاضی خودش اسونه ولی تدریسش بسی مشکل
امروز هم مثل جلسه قبل داشتیم در مورد الگوها صحبت می کردیم و تمریناتش رو حل می کردیم .
ی تمرینی بود ک توش از سود فروش یک کالا سوال طرح کرده بود .
ب این سوال ک رسیدیم انتظار نداشتم ک بچه ها مفهوم سود رو ندونن
ولی وقتی دیدم کلا معنی سوال براشون گنگه در یک حرکت فی البداهه! از دو نفرشون خواستم ک بیان پای تخته و ب صورت نمایشی مفهوم سودفروش یک کالا رو براشون تبیین کنم .
اقا امیر محمد شد مغازه دار ! کوثرخانم شد مشتری ! و منم نقش فروشنده در یک فروشگاه بزرگ رو بر عهده گرفتم !
اقا امیر ب صورت نمایشی اومد با دو هزار تومن پول ازم یک کیک خرید تا ببره در مغازه ی کوچیکی ک در روستا داره بفروشه .کوثر خانم هم تو خونه نشسته بوده ک یهو هوس کیک می کنه و میره مغازه و کیک رو ب مبلغ سه هزار تومن میخره .بعد تموم شدن این دیالوگ ها از بچه ها پرسیدم امیر محمد چقد سود کرد ؟
همه باهم گفتن هزار تومن !!! ب همین سادگی :)
اینم تصاویر بخشی از زنگ ریاضی :)
دانش اموزان در سال سوم برای اولین بار با کتاب مطالعات اجتماعی
آشنا میشن .برا همین قسمتی از این زنگ رو اختصاص دادم ب توضیحاتی در مورد عنوان کتاب و محتوای اون
بعدش درس اول رو با ی کار خوب شروع کردیم !
درس اول مربوط بود ب تولد نوزاد و شناسنامه و ...
برا همین من تصویر کارتونی چند نوزاد رو دادم ب گروه ها و گفتم ک رنگش کنن و در مورد تصویر باهم حرف بزنن
بعد تموم شدن رنگ امیزی گروهی بچه ها ،تصاویر رو چسبوندم ب تخته و ازشون خواستم ک بیان و در مورد این تصویرا توضیح بدن .
با این روش خودشون مستقیم و غیر مستقیم ب مفهوم درس اشاره کردن و درواقع کار تدریس بسی سهل گشت :)
تصاویری از زنگ مطالعات و توضیحات قشنگ اقا علی در مورد نوزادی و بزرگ شدن :)
نمیدونم چرا دوس دارم ک دانش اموزان فعالیت های گروهی بیشتری رو انجام بدن .حس می کنم در این روش حس مسئولیتی ک ب وجود میاد در موفقیت همه شون تاثیر گذاره .
برای انجام فعالیت ببین و بگوی درس فارسی امروز ب بچه ها گفتم ک با بحث در گروه هاشون فکرهاشون رو ب اشتراک بزارن و ب یک نتیجه ی نهایی برسن و از هر گروه یک نفر بیاد پای تخته و توضیح بده .
مشارکت گروهی بچه ها برام خیلیییی جالب بود .کلا از اینکه همه مشغول بحث و مشورت بودن خوشحال بودم :)
اخر سر هم نتایج و تفسیرهای خوبی رو ارائه دادن ک ب قولی کیف کردم :))
یک چیزه جالب در این زنگ مشارکت اقا محمد بود ک خیلی خوشحالم کرد .:) ی نفر از هر گروه اومده بود پای تخته ولی محمد هم اصرار داشت ک بیاد توضیح بده و منم گفتم ک بیاد .وقتی دیدم با چ شوقی داره توضیح میده ب وجد اومدم :) همون لحظه ی کارت تشویقم بهش دادم چون تو این چند روز اولین باری بود ک در کلاس حرف می زد !
اینم عکس هایی از فعالیت گروهی بچه ها .
از بس مشغول بودن اصلا نفهمیدن ک شکار لحظه ها شدن !
اینم عکسی از ارائه توضیحات نماینده گروه ها در این زنگ :)
از سمت راست ب ترتیب .
اقا علی ، اقا محمد (ک امروز بسی خوشحالم کرد ) ،یلدا و سنا خانوم
